با شکل گیری توافقنامه صلح بین امریکا و طالبان، انتظارها برای شکل گیری آرامش در افغانستان افزایش یافت. البته روزهای پس از توافق در افغانستان، برای امریکایی ها روزهایی خوبی بوده ست. حملات طالبان به نیروهای امنیتی خارج متوقف شده است. اما جنوب آسیا شاهد شکل گیری روند جدیدی از فعالیت های ستیزه جویانه است.
نویسنده: منوچهر شفیعی، کارشناس تروریسم و مسائل افغانستان
با شکل گیری توافقنامه صلح بین امریکا و طالبان، انتظارها برای شکل گیری آرامش در افغانستان افزایش یافت. البته روزهای پس از توافق در افغانستان، برای امریکایی ها روزهایی خوبی بوده ست. حملات طالبان به نیروهای امنیتی خارج متوقف شده است. اما جنوب آسیا شاهد شکل گیری روند جدیدی از فعالیت های ستیزه جویانه است. در این روند جدید فعالیت گروههای ستیزه جو در ولایت بلوچستان پاکستان، مرز مشترک هند و پاکستان و کشمیر و همچنین در خاک افغانستان افزایش یافته است.
چه کسانی بازیگران این منازعه هستند؟
سطح این منازعه را میتوان به دو سطح استراتژیک و خرد تقسیم کرد. در سطح استراتژیک این مناقشه بازیگران دولتی قرار دارند که تلاش میکنند اهداف خود را در جنوب آسیا که به صورت ویژه متوجه افغانستان است با بهره گیری از بازیگران خرد به پیش برانند. افغانستان برای این بازیگران نقش یک فضای حیاتی را دارد که به آنها کمک میکند تا محدودیتهای جغرافیایی خود را بی اثر سازند و با بهره گیری از افغانستان به فضایی بزرگتر برای رقابت و پیش برد اهداف خود دست پیدا کنند.
چین:
چنی به دنبال این است تا نفوذ اقتصادی خود در افغانستان را افزایش دهد. چین به دنبال این است با نفوذ در افغانستان چه از طریق راه ابریشم و چه از طریق بندر گوادر به محدودیت های جغرافیایی خود در گسترش خطوط ترانزیتی به سمت غرب غلبه کند. گسترشی که توسط هند محدود شده است و راه دور زدن این محدودیت نفوذ از آسیای مرکزی و یا پاکستان به سمت افغانستان است. همچنین افغانستان در آینده نیازمند پروژه های بازسازی و بهره برداری از معادن خود است که چین می خواهد سهمی اساسی در پروژه های آینده افغانستان داشته باشد.
پاکستان:
پاکستان افغانستان را به عنوان عمق استراتژیک خود در نظر میگیرد. عمق استراتژیکی که وظیفه دارد نقش منطقه حیاتی برای عملیات های کلاسیک و غیر کلاسیک پاکستان علیه رقبای منطقه ای کشور را بازی کند. از دیدگاه پاکستان افغانستان منطقه ای است که این کشور با گریز از آسیب پذیری جغرافیایی خود و خطر درگیر شدن با هند در آن، می تواند اهداف نظامی خود را تعقیب کند. از سوی دیگر پاکستان افغانستان را به عنوان خط ترانزیت انرژی و کاملا از آسیای مرکزی و برعکس به پاکستان میداند. طرحی که هدف از آن همکاری با چین در جهت افزایش نفش بندر گوادر است. چین تنها در فاز اولیه گوادر 250 میلیون دالر سرمایه گذاری کرده است. همچنین پاکستان در مجموع بیش از 10 میلیارد دلار به چین به دلیل سرمایه گذاری این کشور در پاکستان بدهکار است.
هند:
هندوستان دو هدف استراتژیک و در هم تنیده را در افغانستان تعقیب میکند. اولین هدف جلوگیری از نفوذ چین و پاکستان در افغانستان است و هدف دوم افزیش نفوذ فرهنگی و اقتصادی خود در این منطقه است. هند از این مسئله اطمینان دارد که پاکستان و چین با توجه به حجم سرمایه گذاری انجام شده در بلوچستان پاکستان برای پیش برد پروژه های اقتصادی و بندرگاهی ناچار به استفاده از هر ابزاری در افغانستان هستند. همچنین نفوذ هند و چین در افغانستان به معنی محاصره شدن هند به وسیله دشمنان این کشور و از دست رفتن فضای منطقه ای برای هند است. از این رو هند به دنبال این است تا با پیشبرد بندر چابهار مانع تسلط بندر گوادر بر آینده افغانستان شود.
طالبان، القاعده، داعش و گروههای بلوچی:
در سطح خرد این منازعه بازیگران خرد قرار دارند که هیچ یک از آنها از بازیگران اصلی مستقل نیستند. آنها برای کارکرد خود، دریافت پشتیبانی و همچنین طرح ریزی عملیاتی متکی به بازیگران فعال در سطح استراتژیک هستند. پاکستان و چین به صورت ویژه از گروههای تروریستی مانند طالبان، القاعده و داعش برای تحت فشار قرار دادن هند در منطقه مرزی خود و در افغانستان بهره میبرند. این گروهها گرچه اهداف متفاوتی را در افغانستان و جنوب آسیا تکمیل میکنند اما حضور آنها تکمیل پازلی است که در نهایت به منافع بازیگران اصلی کمک میکند. طالبان در طول دهه های گذشته با حفظ وضعیت ناامنی در افغانستان موجب جلوگیری از شکل گیری بسترهای لازم برای فعالیت اقتصادی در این کشور شده است. حتی طالبان مواردی از تلاش برای فعالیت اقتصادی همچون استخراج معادن و یا راه سازی را هدف حملات خود قرار داده اند. از سوی دیگر داعش گروه داعش با حمله به اقلیت اجتماعی همچون سیک ها و ایجاد وحشت نسبت به حضور خود در افغانستان، چشم انداز امنیت برای فعالیت بازیگران خارجی را تیره کرده است.
از سوی دیگر القاعده و گروههای وابسته به آن تمرکز خود را برروی هند قرار داده اند و مناطق مرزی هند و پاکستان در طول ماههای گذشته به محلی پر مناقشه بین هند و این گروهها تبدیل شده است. همچنین القاعده و داعش با کمپین روانی نبرد علیه هند فضای امنیت داخلی هند را نیز ملتهب ساخته اند. چین و پاکستان از این شرایط برای افزایش فشار و هزینه های امنیتی برروی هند بهره میبرند تا بتوانند هند را از پروژه نفوذ در افغانستان منصرف کنند. چرا که تحت این شرایط هند با این گزینه رو به رو است که تلاش برای افزایش نفوذ در افغانستان به معنای افزایش هزینه امنیتی برای این کشور است. در مقابل در طول 6 ماه گذشته فشار گروههای بلوچی برروی پاکستان نیز افزایش یافته است و این گروههای در بلوچستان پاکستان که محل اصلی سرمایه گذاری چین است عملیات های خود را اجرایی میکنند. به گفته پاکستان هند در پشت حمایت از گروههای بلوچی است. از این رو میتوان گفت که هند نیز به دنبال افزایش بر پاکستان به منظور تاثیر گذاری بر نفوذ این کشور در افغانستان است.
چرایی انتخاب بازی در سطح خرد، به عنوان یک راهبرد:
انتخاب راهبرد در منطقه جنوب آسیا تحت تاثیر موازنه قدرت و پاسخ های استراتژیکی است که بازیگران در برابر یک دیر در اختیار دارند. بازیگران اصلی در معادله جنوب آسیا از سلاح اتمی برخوردار هستند. این امر موجب شده است که تمایل بازیگران برای برخورد مستقیم با یکدیگر تا حدی کاهش پیدا کند که هند و چین در درگیری های مرزی خود از سلاح سرد و لت و کوب برای درگیری با یکدیگر استفاده میکنند. از همین رو استفاده از گروههای ستیزه جو ابزار مناسبی است تا در عین حفظ رقابت به این بازیگران و تحمیل هزینه های امنیتی به یکدیگر از برخورد مستقیم میان آنها جلوگیری شود. مسئله هزینه بالای تصمیم گیری و اقدام در سطوح استراتژیک موجب شده است که بازیگران بازی سازی و بازیگران سطح خرد را به ابزاری مناسب و کارآمد و در عین حال کم هزینه تبیدل و از آن بهره ببرند.
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/17905
تگ ها: